کسی که از صدا میگفت به لبم مهر سکوت زد
مرا بالایه بالا برد ولی سنگ سقوطم زد
چه ها گفتند و نشنیدم بدی کردند و بخشیدم
زتیغ اشکم ریخت ولی من باز خندیدم
سکوتم حرفها دارد ولی چشم و دهان بستم
منم شنیدم
نبین نکردم کاری
زدم به بی خیالی
گفتم شاید رروغ باشه
گفتم که شاید نباشه
گفتم که اشتباهمه
گفتم که نیست اینکه میگن
گفتم اینم یکی از اون بالای هاست
نفهمیدم خیانتش
نفهمبدم زکر شبش
فقط برای اون شبش
قسم به عشق
به عشق بی پناه برده بودم
که نکنم فشقه کسی
من یه یه بازندام
منم که گیم اور شدم
من رسیدم
به ته خط
منمممممممممم که بی پناه شدم
تو که نبودیییی مثل من
تظاهرات علاقه کرد درونم
ولی از درونت فقط یه تظاهر بود
دلم نمیاد
گلگیتو پیش خدام کنم
دلم نمیاد
بگم
دروغ می گفت
دلم نمیاد
بگم
چطوری شعار می داد
دلم نمیاد
ولی بی جواب هم نمی مونی
همون طوری که من رو شکستی
می شکندت
همون جوری که عذابم دادی
از درون خندیدی
عذابت می دن می خندن
.
.
.
.
من از رویای حقیقت نام تو را جویا شدم
بر اسمه حقیقت فال تو را جویا شدم
جویای بر اسمت شدم
حرفای روزگارتم این
چنین قلم من را شکاند
رسیدن به عمق دلت
همچنین عهد شکاند
.
.
.
سلام بهانه
غریبی توی غربت
نشستم به راهه لطقت
سنگینس نگاتم
بر قلبم نشست
بی انکه خوب بشناسمت
بفرما داده ام
بی انکه درکت کنم بفرما دادام
اینم فرمان من بود
اینم مجازاته من بود
اینم یه طوری حقه من بود
حقم بود ببینم خیانتت
حقم بود درکت کنم
حقم بود
حقی که از قبلم بود
.
..
شاید یه جور تاوان بود
درگیر عشقت شوم
عشق بی مهرت شوم
عشقی
که جز تظاهر نداشت بر من خیری
عشقی جز شعار نداشت بر من چیزی
عشقه دروغین که عاشقم کرد
این چنین نابودم کرد
از سایه غریبه ها اخر
دشنه ی سادگی کمرم را شکست